به نام خداوند شهیدان
این متن ادبی داستان گونه دیگه خیلی نخ نما شده ولی میذارمش ببینم کی ککش می گزه !) :
- من عاشقم ! آهای من عاشقم ! بگذارعالم و آدم بدانند !
- حاجی ! تو رو خدا ... آقا برین کنار !!
- من عاشقم ! مگه عیبه ... ول کن سِدمحمود ... دستمو ول کن ... بذار بگم ... بذا بدونن ... من عاشق فوتبالم ... کاوه سه نفرو یه جا دریبل میکرد ... من کونگ فو دوست دارم ... منو اینطوری نیگا نکن ... با املاکی تمرین می کردیم ... نانچاکویی میزد که بیا و ببین !! ...
- حاجی زشته مردم دارن جم میشن !! ... چیزی نیست ... بفرمایید ... !!
- آی مردم من عاشقم ! دلم تنگ شده ... شما چی میدونین « همت » کی بود ؟! ... خدا ! ... یه روز اول صبح اومد تو چادرمون ، داشتیم چایی میخوردیم . اول نشناختیمش ؛ خیلی ساده نشست کنارمون و باهامون نون و پنیر خورد ! آی مردم « همت » با من نون و پنیر خورده !! ... من کم کسی نیستم ها ... !! ... یه روز باکری بهم گفت : « کوراکن » بشی ایشا الله !! . گفتم حاجی کانال یکش کن !! . بغلم کرد و گفت نترس ، کوراکن یعنی داماد !! ... من سی سالمه !! باور نمیکنین ؟! باکری سی سالش بود که ... من تصمیم گرفتم همین سی ساله بمونم !! ... مردم « باکری » رو که میشناسین !؟ ... من خود جنگم !! من خود دفاعم ... تو فوتبال گل کوچیکم بیشتر دفاع وامیستادم ... بیکار که میشدیم دو تا پوکة توپ ، میشد گلمون ... من بچه گیلانم ؛ راستی می دونین چرا لهجم اینقد به اصفهانیا میخوره ؟! از بس رفیق اصفهانی داشتم ؛ زین الدین ؛ فقط بیست و چهار سالش بود – رفیق خودم - « خرازی » رو که دیگه میشناسین ... اصفِهونی بود ! ... تو کربلای 5 آسمونی شد ؛ فکر میکنم بتهونم اصفهانی بوده !! اون آهنگش هست !! نبرد آخر فکر میکنم !! چمران دیگه اصفهانی بود !! ... نبود ؟! ... قاطی کردم .. راستی من عاشق چمرانم ؛ اوندفعه چمدانمو که باز کردم ، یه عکس از چمران هست داره یه گل رو نوازش می کنه اونو دیدم اشکام سرازیر شد جلدی دویدم شمعدونیهای بی بی رو آوردم توی اتاق و هی نوازششون کردم . آی ............ خدا !!
شهرام ناظری چی ؟! اونم اصفهانی نیست ؟! کاروان رو اون خونده :
می گذرد کاروان
بوی گل ارغوان
قافله سالار آن
سرو شهید جوان
در غم این عاشقان
چشم فلک خون فشان
داغ جدایی به دل
آتش حسرت به جان
میگرید بر سوگت آسمان
میسوزد از داغت شمع جان ...
الآن میرم مزار شهدا ؛ اونجا یه قبره روش نوشته « گمنام » میرم ازش میپرسم منو میشناسه !!؟ گمونم منم گمنامم ، آخه اونایی که منو میشناختن همشون رفتن ؛ کسی دیگه اینجا منو نمیشناسه ؛ من آقازاده هم نیستم ؛ دکترا موکترا هم ندارم ؛ امروز از غفلت پرستارا استفاده کردم اومدم یه بار دیگه شهرو ببینم ، اوضاء چقدر عوض شده ! این فوکولیها از کجا اومدن !؟ نکنه منو آوردن آلمان برای معالجه ! مگه من نگفته بودم حق ندارن منو آلمان ببرن ، بمب شیمیاییها رو همی آلمان به صدام داده . مرگ بر آلمان ، مرگ بر صدّام . ... سِد محمود ! چرا دهنمو میگیری ، مرگ بر ... سِد محمود نکنه تو هم !! ...
آی من عاشقم !! دلباختم !! رسوام !! آی ... جدایی من و دوستام واقعاً تلخ شیرینه !! اسکار موسکارم نمی خوام !! ...
( ایشا الله چند روز بعد این حاجی هم دق خواهد کرد و خواهد مُرد !! ( آمین حضّار !!) عزیزان نگران نباشن به کارهاشون برسن ! اینجا همه چی آرومه و همه چقد خوشبختن !!
.: Weblog Themes By Pichak :.